موضوع: "خاطرات من"
امروز من ودوستم تصمیم گرفتیم برای مباحثه بریم حوزه
توراه داشتیم باهم صحبت می کردیم
که خیلی زود رسیدیم..
اماکسی حوزه نبود!
همه ی خوابگاهیا رفته بودن
کسی هم نبود درو برای ما بازکنه
خیلی وقت بودکه باهم قدم نزدیم..
مرضیه جان حالا که پشت درموندیم بریم باهم یه خورده قدم بزنیم!
موافقم…بریم
مرضیه جان!
جانم!
مرضیه ازمطالبی که تو وبلاگم میزارم خوشت میاد؟!
هنوزمیتونه بهتر باشه
من که همه ی مطالب رو خودم می نویسم
سعی میکنم ازوبلاگ وسایتای دیگه کپی نکنم
خب چون میدونم میتونی بهتر از این هم کارکنی
آخرین پست چی؟اون که دیگه خیلی قشنگ بود
نه واقعا قشنگ نبود؟!!
خوب بود ولی عالی نه!
آخه چرا؟!
وای چه صحنه ی قشنگی!!
مرضیه!مرضیه! خواهش میکنم ازاین صحنه عکس بگیر!
میخوام بزارم تو وبلاگم..
ببخشیداگرکیفیت گوشی پایینه..
ای کسانی که از کتاب وسنت بی خبرید!
آری با شما هستم..
باشما تکفیری وهابی ملعون..
شمایی که همچون خفاش پنهان می شویدومنفجرمی شوید…
هرچند که این کارها برایتان مثل آب خوردن است..
بدانیدپیامبر(ص)به ما مهربانی را هدیه داده است..
واما شما اروپایی ها!از داعش ضربه خورده اید
آنوقت می خواهیدانتقامش را از مسلمان ها بگیرید!
هرچند خوب می دانم که می دانید داعش ازما نیست
.
تروریسم درمقابل تروریسم
چه طنز تلخی ست این خیمه شب بازی..
فاطمه جان این چی میشه؟!
نقشش!!…بزار فکرکنم
سریع فاطمه..الان خانم میادکلاس
آها!میشه خبرازنوع شبه جمله
این چی فاطمه؟چرا ضمه گرفته؟
خب داره از ماقبل تبعیت میکنه.. چون صفته..
ممنونم فاطمه جان
مرضیه جان بچه ها کو؟!خانم داره میاد کلاس ها!
وای نصره داشت یادم می رفت..داشتندتوحیاط مباحثه میکردند
به من سپرده بودن که وقتی خانم میاد خبرشون کنم
حدیث جان!..سکینه جان..بیاین کلاس..سریع باشین.. خانم اومدند کلاس…
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
سلام علیکم دخترای گلم..حال شما خوبه؟
خانم معلم مهربون ما بود..
برگه ها رو یکی یکی می داد دستمون..
نصره جان چیزی شده..!!
نه خانم فقط کمی استرس دارم..
اصلا نگران نباشید..امتحانتون خیلی آسونه
خانم برم آب بخورم..
برید فقط سریع بیا..
چشم خانم..
خانم جواب بدیم؟
نه بچه ها هروقت گفتم شروع کنید..
خانم من خودکار ندارم!
مرضیه جان امروزهم باخودت خودکار نیاوردی؟!
همه خندیدن..
آخه من روزهای امتحان فراموش میکنم سرجلسه با خودم خودکار بیارم
خانم ما خودکار اضافه همرامون هست..
لطف می کنیدنصره جان بدید به مرضیه
خانم معلم آخرین برگه رو که داد رفتندپای تخته ودرشت نوشتند:
خداوند ناظر است..
وبعد رفتندبیرون از کلاس
واین دومین امتحانی بود که تو حوزه می دادیم
برامون خیلی عجیب بود..
پس کو خانم؟!..چرا رفتند؟!
مرضیه جان،ناظر ما خداست..
بچه ها بسم الله..
وما ازهمون سال اول برای همیشه خداوند را ناظر کارهای خود قرار می دادیم.
من ازدوران دبیرستان تا حالا هیچ وقت
از رو دست کسی نگاه نکردم ونه اجازه دادم کسی از دست من نگاه کنه..
خداوند برای من همیشه ناظر بود..
البته فقط وفقط درطول این چندسال ،جواب یک سوال را نگاه کردم که بعدش توبه کردم.
خداوند می بخشه مگه نه!
من وبلاگم را حذف میکنم..
سلام برمحمد(ص)
سلام برکسی که در خوش خلقی بی بدیل است..
سلام برکسی که با تولدش زمين طور ديگرى شد!
سلام برکسی که قریش را غافلگیر کرد..
سلام بروحدت..
سلام برجمهوری اسلامی..
زیر باران حرم ، گرمی تب میچسبد
و زیارت همه جا آخرشب میچسبد!
دست بر سینه به سوی حرمت می آیم
پای بوسی تو در اوج ادب میچسبد
نسل در نسل شما عادتکم إحسانید
بی سبب نیست در این خانه طلب میچسبد
باد می پیچد و هوهوی صدای پرچم…
شب میلاد تو همراه طرب میچسبد
ناخودآگاه کنار حرمت میفهمم
نام اجداد تو با اشک به لب میچسبد
طعم “سوهان قم"و"چای نجف” در مشهد
گوشه ی صحن گهرشاد عجب میچسبد!
لب خندان خوش است اما نچندان
گل از خنده خـزان گـردد بـه بستان
برخي براي اين كه شاد باشند خودكشي مي كنند تا قهقه بزنندمرحوم الهی قمشه اي
مي فرمایندتبسم زدن مانند غنچه دوام داره ولي قهقه مثل گل بازشده و زود از بين مي رود.